یا حق
شده شاد همی باغ و گل و بلبل و ریحان از این رحمت یزدان
که داده است زمین را صنم و یاسمنی پاک همه سرخوش و خندان
قدومش به جهان شد به همان جا که بود مامن دلهای پریشان
همان جا که جدا شد در و دیوار ز هم در نظر یاور و خویشان
بیامد به جهان آن اسد ا... ید ا... همان یار پیمبر شده تاج بر این سر
همه عرش خد ا از قد مش نور سرا سر به عالم شده سرور
به آغوش هر آن کس بشد آن کودک طناز دو چشمش نشده باز
مگر در بغل ناز پیمبر که وا گشته ز هم آن نگه و دیده پر راز
اگر حب علی را به دلت جای و مکان است علی ورد زبان است
مخور غم که علی شافع تو بهر جنان است تنت دور خزان است
ناصر کسمایی نجف آبادی - ۲۰ فروردین ۱۳۹۵
پرسنل شرکت آذین لوله سپاهان