به گزارش خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران،در تـاریـخ شهادت نهمین امام شیعه حضرت جوادالائمه علیه السلام روایات گوناکونی وارد شده است، چنانکه مسعودى، روز شهادت حضرت را در پنجم ذى الحجه سال 219 ه.ق می داند،اما طبق مشهورترین روایات، عروج ملکوتی ایشان در آخر ماه ذى القعده سال 220 هجرى قمری بوده است، و در آن هنگام از سن شریفش تنها 25 سال و چند ماه گذشته بود.
كیفیت شهادت آن امام مـظلوم به اختلاف نقل شده است که مشهورترین آنها در پی می آید:
نقل اول
ابن شهر آشوب در کتاب " مناقب آل ابیطالب " نقل می کند:
پس از آن که مردم با معتصم بیعت کردند، به عبدالملك که والى مدینه بود نامه ای نوشت تا آن حضرت را همراه "ام فضل" روانه بغداد كند، هنگامی که حضرت وارد بغداد شد به ظاهر مورد احترام قرار گرفت، سپس معتصم به وسیله غلام خود "اشناس" شربتى براى امام فرستاد،
شاید معتصم در یك روز سه بار به مسموم ساختن امام علیه السلام اقدام كرده است تا مطمئن شود به هدف خود مى رسد
وقتی اشناس شربت را به خدمت آن حضرت آورد، عرض کرد: این شربتى است كه خلیفه براى خود ساخته است و پیش از شما خود و گروهى از بزرگان از آن نوشیده اند و امر كرده است شما هم آن را با یخ بنوشید. سپس یخ آورد و براى حضرت شربت آماده كرد. امام فرمود: در شب آن را مى نوشم . اشناس گفت : باید خنك نوشیده شود وگرنه یخ آن آب مى شود. هرقدر آن امام غریب مظلوم از آشامیدن امتناع نمود آن ملعون اصرار كرد و امام علیه السلام با علم به عمل آنان، آن شربت زهرآلود را نوشید.
استاد علامه سید جفر مرتضی عاملی می گوید: « شاید معتصم در یك روز سه بار به مسموم ساختن امام علیه السلام اقدام كرده است تا مطمئن شود به هدف خود مى رسد، چنانچه در روایت اشناس نیامده است كه امام علیه السلام با نوشیدن آن شربت به شهادت رسید.»
نقل دوم
علامه محمد تقی مجلسی (ره) در کتاب " جلاء العیون " نقل می کند:
معتصم یكى از نویسندگان خود را مامور كرد تا ابوجعفر علیه السلام را به منزل خود دعوت كند و زهرى در غذای آن حضرت بریزد. آن ملعون نیز چنین كرد ولى امام علیه السلام نپذیرفت و فرمود : تو مى دانى كه من در مجالس شما حاضر نمى شوم . آن شخص گفت : غرض إطعام شما است و متبرك شدن خانه ما به مقدم شریف شما، یكى از وزارء خلیفه نیز آرزوى ملاقات شما را دارد. پس آن امام مظلوم به اجبار آن شخص به منزل او رفت.
شیعیان، اطراف خانه امام مظلوم خویش جمع شدند و چون معتصم درصدد بر آمده بود آنان را از تشییع جنازه آن حضرت باز دارد، شمشیرهایشان را آویخته، براى ایستادگى تا پاى مرگ، هم پیمان شده بودند...
هنگامی که غذا تناول فرمود، اثر زهر را در گلوى خود احساس نمود. برخاست و اسب خود را طلبید. صاحب خانه از او خواست نرود، امام علیه السلام فرمود: بیرون رفتن من از خانه تو براى تو بهتر است! وقتی حضرت بـه مـنـزل رسـیـد اثـر زهـر در بدن شریفش ظاهر شد و در تمام آن روز و شب منقلب بود تا آنكه مرغ روح مقدسش بـه بال شهادت به اعلی درجات بهشت پرکشید.
نقل سوم
علامه محمد حسین مظفر (ره) در کتاب " تاریخ الشیعه " نقل می کند:
معتصم که از امام جواد علیه السلام حقد و كینه ای عمیق داشت، امام علیه السلام را به زندان افكند، اما سرانجام چاره ای ندید جز آنکه حضرت را از میان بردارد. به همین منظور امام علیه السلام را از زندان بیرون آورد و به همسر ایشان، "ام فضل" (دختر مامون) که انحرافش از آن حضرت برای معتصم آشکار بود، زهرى داد و از او خواست آن زهر را به خورد امام علیه السلام بدهد. همسر امام خواسته او را اجابت كرد و امام علیه السلام با زهر معتصم مسموم گردید...
شیخ عباس قمی (ره) در کتاب شریف "منتهی الآمال" به نقل از " عیون المعجزات" می گوید:
امام جواد
ام الفضل انگور رازقى را زهرآلود كرد و به نزد آن امام مظلوم آورد. وقتی حضرت از آن انگور مسموم تـنـاول نـمـود، اثر زهر در بدن مباركش ظاهر شد. در این هنگام آن ملعونه از کار خود پشیمان شد و گریه و زارى كرد، حضرت فرمود: اکنون كه مرا كشتى گریه مى كنى، به خدا سوگند كه به بلایى مبتلا خواهى شد كه درمان نشود...، و همان شد که امام علیه السلام فرموده بود و با مرضی هلاک شد که درمان پذیر نبود و درنهایت زیانكار دنیا وآخرت گردید.مسعودى در " اثبات الوصیة" می گوید: معتصم و جعفر بن ماءمون هر دو ام فـضـل را واداشتند بر كشتن آن حضرت و جعفر بن مأمون به سزاى این امر در حال مستى به چاه افتاد و او را مرده از چاه بیرون آوردند.
آن نونهـال جویبار امامت در اول سن جوانى در حالی که تنها بیست وپنج بهار از عمر شریفش گذشته بود، از آتـش کینه دشمنان از پا درآمد.شیعیان، اطراف خانه امام مظلوم خویش جمع شدند و چون معتصم درصدد بر آمده بود آنان را از تشییع جنازه آن حضرت باز دارد، شمشیرهایشان را آویخته، براى ایستادگى تا پاى مرگ، هم پیمان شده بودند...
پیکر مطهر آن امام غریب را بعد از غسل و كفن آوردند و در مقابر قریش در پشت سر جد بزرگـوارش حضرت موسی بن جعفر علیه السلام دفن نمودند، و به حسب ظاهر"واثق باللّه" بر آن حضرت نماز خواند ولی در واقع حضرت امام على النقى علیه السلام از مدینه به طى الا رض آمد و متصدى غسل و كفن و نماز و دفن پدر بزرگوارش شد.