پیامبر، تمام راه به این فکر می کرد که چگونه خدیجه مهربان را از این راز آگاه سازد، چگونه باید خبر این جدایی را به خدیجه بدهد؟
چهل روز دوری، چهل روز فراق! چهل روز جدایی از خدیجه،
امّا گریزی نیست؛ باید گفت
محمد صلی الله علیه و آله ، لب به سخن گشود و خدیجه، بانوی خردمند حجاز، افتخار زنان مکّه، آرام و سر به زیر، دل به نسیم روحبخش کلام همسر سپرد و امر خدا را به جان پذیرا شد.
و آرام گفت: «با این که دلم لبریز از عشق و محبت به شماست و یک لحظه زیستن، بی حضور شما، برایم از هر عذابی سخت تر است، ولی چون اراده خداوند بر این امر واقع شده، من تسلیم خدا و رسول خدایم».
و چهل روز، چلّه نشینی آغاز شد.
باید پیامبر، چهل روز و چهل شب در خلوت، سر به آستان قدسی پروردگار می نهاد.
و یک دختر، پاداش چهل روز و شب، دوری خدیجه از محمد صلی الله علیه و آله است.
یک دختر، سرانجام خوش این جدایی است.
آه، خدیجه بزرگ، بانوی دلتنگیهای رسول، بانوی صبوریها، برگزیده زنان!
کوثری از نور، کوثری از بهشت، و این چهل روز، آغاز یک تاریخ بود.
فاطمه، بریده شده از گناه است و آغوش تو، تنها آغوش گرمی بخش عصمت خداست.
فاطمه، ستاره دنباله داری است که تا آخر دنیا، ادامه دارد.
فاطمه، مادر یازده ستاره نورانی است.
مادر یک تاریخ جاودانه.
منبع: گروه دین و اندیشه تبیان