اسب و الاغي با هم سفر مي كردند.الاغ به اسب گفت : “اگر دلت مي خواهد من زنده بمانم، كمي از بار من را بردار.” اما اسب به او اعتنايي نكرد. الاغ كه نمي توانست سنگيني آن همه بار را تحمل كند، به زمين افتاد و جان داد. آن گاه صاحب اسب تمام بارها، به اضافهي پوست الاغ را پشت اسب گذاشت. اسب همچنان كه زير بار كمر خم كرده بود، ناله مي كرد و با خود مي گفت : ” افسوس! چه حماقتي كردم. من حاضر نشدم اندكي از بار الاغ را به دوش بكشم. حالا نه تنها مجبورم باري را كه بردوش او بود، بلكه پوست او را هم به دوش بكشم.”
نكته: براي نتيجه گيري از حكايت بالا در اينجا مطلبي را مي آوريم: شنيده ام كه در اندونزي درختي به نام «يوپاس» وجود دارد.اين درخت سم ترشح مي كند و چنان انبوه و پر است كه هر گياهي را كه در پاي آن رشد كند، نابود مي كند. اين درخت پناه مي دهد، سايه دارد و نابود مي كند.
متاسفانه بايد بگويم كه من كساني را مي شناسم كه مانند اين درخت هستند. فكر كنم شما هم كساني از اين نوع را مي شناسيد. اين آدم ها خودپسندند. آن ها همه چيز را براي خود مي خواهند كه مركز توجه واقع شوند. هيچ علاقه ايي به كمك به ديگران ندارند، ولي از همه به نفع خود بهره مي جويند. آنها مانند درخت «يوپاس» خاصيتي براي اطرافيان ندارند و باعث شكوفايي، رشد و باروري ديگران نميشوند.
از طرف ديگر يادم مي آيد وقتي كوچك بودم سعي مي كردم روي ريل راه آهن راه بروم. چند قدم بيشتر نمي توانستم راه بروم و تعادل خود را از دست مي دادم. اما اگر با دوستم روي ريل قرار ميگرفتيم مي توانستيم دست يكديگر را بگيريم و تعادل خود را حفظ كنيم. در اين صورت مي توانستيم تا آن سر دنيا برويم.
من و تو حق انتخاب داريم. مي توانيم مثل درخت يوپاس باشيم و «سم خودخواهي» ترشح كنيم. فقط به خود و خواسته هايمان بينديشيم. در خودخواهي جا خوش كنيم يا اين كه همزمان با رشد زندگي به ديگران ياري دهيم. مي تواني زندگي را در خدمت ديگران باشي، يا با خودپسندي گمراه كننده آن را هدر دهي. يا بايد از مردم سوء استفاده كني يا با آنها دوست شوي. هر دو باهم ممكن نيست.
نتيجه گيري:
كمي به دور و بر خودت نگاه كن…به ديگران نه، به دور و بر خودت و رفتارت. امروز تا همين الان چقدر خودخواه بودي، در رانندگي، در صف مترو و اتوبوس، در محل كار، در خانه…!!!؟؟؟ عادت كرده ايم تا به راحتي فقط به آنچه براي خود مي خواهيم فكر كنيم و بخاطر آن هر كاري انجام دهيم. بسياري را مي بينم كه هر روز تلاش مي كنند هر چه بيشتر از روز قبل بر دارايي ها، پُست و مقام خود بيافزايند حتي به قيمت آسيب رسيدن به همسايه شان و حتي خواهر و برادر خويش!!!!!!
از همين امروز آغاز كن. در كنار صبحانه اي كه براي توانمندي جسمت مي خوري، يك جمله براي توانمندي روح و جانت نوش جان كن:
من با بخشش و دوستي، نسبت به همنوع خود سم خودخواهي را از خود دور خواهم كرد.
من، با بخشش و دوستي نسبت به همنوع خود سم خودخواهي را از خود دور خواهم كرد.
من با بخشش و دوستي نسبت به همنوع خود، سم خودخواهي را از خود دور خواهم كرد.
بزرگي مي گويد :«به ندرت همسايه مان را با همان ترازويي مي كشيم كه خودمان را وزن مي كنيم! »
منبع: دگرش