شادی مقوله ای حاضر و آماده نیست. چند سال پیش در یک مطب کار میکردم. همیشه به مباحث پزشکی علاقمند بودم و این شغل به من اجازه میداد که به راحتی در مطب رفت و آمد کنم. من میتوانستم حتی در حین عمل جراحی در اتاق بمانم. حتی در مورد نسخهها اطلاعاتی بدست آورده بودم. با بیمارهای قسمت فیزیوتراپی صحبت میکردم و …
به طور کلی شغل خوبی بود ولی من از آن راضی نبودم. هر جایی که میخواستم سرک میکشیدم و حتی مسئولیتهایی داشتم که به حق شایستهٔ آن بودم. در مدت کوتاهی در آن جا روی من حساب میشد ولی دوستان زیادی نداشتم البته اگر همان چند نفر را دوست بنامیم! اگرچه محیط کارم خوب بود و درست به همان کاری مشغول بودم که عاشقش بودم ولی هر روز از تصمیمم به ادامهٔ آن کار ناخشنود تر میشوم. از شغلم متنفر نیستم ولی آیا این شرایطی است که در پیاش بودم!؟ آیا در آینده بهتر خواهد شد؟ یا باید سعی کنم برای همیشه با این شرایط کنار بیایم!؟
داشتم در تلهٔ روزمرگی گرفتار میشدم! ابتدای امر شرایط جدید موجب هیجان و شادی میشد اما به زودی همه چیز عادی شد. نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که زندگی کامل و خوشایندی در راهمان قرار بگیرد و ما شادی و آرامش در محیط کار را در آن بیابیم.
در ادامه ۶ راه برای تبدیل غم و اندوه محیط کار به شادی و شوق ارائه شده است.
۱- تقویت روابط عمومی
یکی از نشانه های شادی، داشتن روابط اجتماعی قوی و گسترده است. وقتی در محیط کار با همکارانت آشنا نیستی مسلماً از کارت متنفر میشوی و اگر وضع به همین منوال پیش برود روز به روز بر تنفرت افزوده میشود و تا تو تغییر نکنی، تغییری در شرایط حاصل نمیشود. من در هفتهٔ اول شروع کارم زیر نظر یکی از کارکنان آن جا آموزش میدیدم آنها افراد خوبی بودند ولی من را به هیچ کس معرفی نکردند. بعد از آن هر وقت در راهروها قدم میزدم افراد از کنارم رد میشدند بدون آن که به همدیگر سلام کنیم. وقتی بالاخره سکوت را شکستم فهمیدم که آدمهای اطرافم چقدر خوبند!
در بیشتر مواقع بهتر است همراهانی مهربان و متحد بمانیم تا اینکه هر اشتباه کوچک و جزئی را تصحیح کنیم.
نگذار حتی یک روز دیگر بدون اینکه همکارانت را بشناسی بگذرد. دوستها ناگهان به سراغ ما نمیآیند باید برای دوست پیدا کردن تلاش کنی. با همکارانت صحبت کن و سعی کن دربارهٔ زندگیشان اطلاع کسب کنی. البته تلاش کن تا مثل یک فضول عمل نکنی. آشنا شدن با زندگی افراد با سرک کشیدن و کنجکاوی بیجا در زندگی خصوصی آنها متفاوت است! دو نفر هرگز نمیتوانند با هم دوست شوند مگر اینکه یکی از آنها سر حرف را باز کند.
شادی در محیط کار
۲- سعی کن در زندگی به دنبال فرصتهایی برای رشد باشی نه شکست!
اغلب در محیط کار به دنبال محافظت و صیانت از خود هستیم. به شرایط موجود نه به عنوان فرصتی برای رشد و ترفیع بلکه به عنوان شانس سقوط و تنزل مینگریم. آنچه همیشه در پس ذهنمان وجود دارد این است: وای یعنی خیلی بد شد!
و نتیجه این امر آن است که به ندرت میتوانیم از فرصتهای پیش رویمان بهره ببریم. نفس عمیقی بکش و به جای این فکرها به فرصتها بیاندیش. هر لحظه در محل کار میتواند شروع یک پروژه باشد. اصلاً مهم نیست چه کاری انجام میدهی و کجا کار میکنی همیشه کار تازه ای میتوان انجام داد. به جای کوک کردن ساعت در وقت همیشگی زمانی را صرف ارزیابی فرصتهای اطرافت کن! همیشه در حال محافظت از خود و پاییدن دیگران نباش. امتحان کن و ببین که استفاده از فرصتها چقدر آسانتر و خوشایندتر از نگهداری پیله ای است که به دورت تنیده ای.
۳- به دیگران در حل مشکلاتشان کمک کن.
هنگامی که افسرده و غمگینی کارهای اندکی مانند کمک به دیگران میتواند کمک کند تا سرحال و شاداب شوی. من در چنین اوقاتی به کمک یکی از پزشکان در محل کارم میروم. او در حال کار بر روی یک تحقیق جالب است و دکتر آنقدر پر مشغله بود که به این کار نمیرسید. من پیشنهاد کردم که در این کار به او کمک کنم. در نتیجه به او کمک کردم تا پژوهشش را به اتمام برساند و در عوض در آینده او یکی از مشوقین اصلی من در حرکت به جلو بود. کمک به دیگران مشکلات آنها را حل میکند و همچنین ممکن است گرهی از کار خودت بگشاید.
۴- مسئولیت دیگری نیز بر عهده بگیر.
تبدیل شدن به یک مهرهٔ اصلی در محل کار مطمئناً دیدت را به محیط کار تغییر خواهد داد. وقتی بدانی روی حرفت حساب میشود با شور و هیجان بیشتری ادامه خواهی داد. داشتن مسئولیتهای بیشتر موجب کسب احترام و ارزش بیشتر خواهد شد. اگر نمیدانی از کجا باید شروع کنی از مافوقت بپرس و کم کم شروع کن و اگر مافوقت هیچ کمکی به تو نمیکند تلاش کن شیوه خودت را بیابی، همیشه کارهایی در یک شرکت هست که میتوانی با دیگر گونه به انجام رساندن آنها برای خودت موقعیت جدیدی ایجاد کنی.
۵- با شهامت تمام بپرس.
اگر از چیزی در محیط کارت راضی نیستی درمورد امکان تغییر آن سوال کن. اگر در سکون و سکوت بنشینی تا کسی از راه برسد و شرایط را تغییر دهد بدان که باید مدتها چشم انتظار باشی. چون مردم همه به اندازهٔ خودشان کار دارند و نمیتوانند نگران خشنودی یا ناخشنودی تو از زندگی باشند. اگر همکارت موجب ناراحتیات میشود ببین اگر میشود جایت را تغییر بده. میخواهی کارت را تغییر دهی؟ ببین چه کار دیگری برای انجام دادن هست!؟ ارتقا میخواهی؟ ببین باید چه کارهایی برای رسیدن به آن انجام دهی! افزایش حقوق!؟ ببین چه کارهای اضافیای میتوانی انجام دهی و در ازایش پول بیشتری بگیری. بعد از چند وقت از اینکه با پرسیدن این همه کار را به انجام رسانده ای شگفت زده خواهی شد.
۶- کارهایی انجام بده که حسن شهرت و اعتبارت را نزد دیگران افزایش دهد.
اکثر ما از اینکه دیگران حرفهای خوبی درباره مان بزنند شاد میشویم. وقتی کاری برای بقیه انجام میدهیم و آنها را خوشحال میکنیم در حقیقت بهانه ای برای آنها ایجاد میشود تا آن حرکتمان را جبران کنند و در عوض باعث شادی ما شوند.
به عنوان مثال تمجید و تحسین دیگران کار ساده ای است که اغلب فراموش میکنیم اما اگر میدانستیم همین حرکت به ظاهر ساده و بی اهمیت چه قدرتی دارد شاید هیچ وقت آن را از یاد نمیبردیم و امری بدیهی نمیانگاشتیم. اگر میخواهی همکارت احترامت را حفظ کند با یک یادداشت کوچک از سخنرانی خوبش تشکر کن! اگر میخواهی رئیست از کارت تعریف کند بدان که اول تو باید از او تمجید کنی. غر نزن! کمتر انتقاد کن! به عنوان مثال اگر سخنرانیای داشتی و حس کردی همکارت فقط ۸۰% مطلب را گرفته است از او ایراد نگیر. در بیشتر مواقع بهتر است همراهانی مهربان و متحد بمانیم تا اینکه هر اشتباه کوچک و جزئی را تصحیح کنیم. سعی کن در یک روز به جای انتقاد فقط تحسین و تمجید کنی. کسب احترام و ایجاد شادی و نشاط در محیط کار زمانی آسان میشود که به همه کس و همه چیز حسن نیت داشته باشیم.
شادی و شادکامی در تصمیمات و اعمال ماست نه در اتفاقات خوبی که برایمان میافتد. به خاطر داشته باش! اگر از زندگیت لذت نمیبری دگرشی عظیم در آن ایجاد کن! تکرار آن چه دیروز انجام داده بودی فقط باعث میشود فردایت همچون امروزت شود نه چیزی کمتر و نه چیزی بیشتر!
منبع: دگرش