شد خراسان منور از قدمت من فدای شکوه آن حرمت
خوش به حال کبوتری کز عشق می خرد لحظه لحظه از کرمت
روز میلاد تان پر از نور است غم ز دلها ی مردمان دور است
شک ندارم که حضرت زهرا ازقدومت که شادومسرور است
ساز نقاره ات زعرش خدا است بین هرنغمه خوشترین آوا است
شاید از سوز این نوای غریب نور گردد دلی که پر ز بلا است
گنبد زرد تا ن نشانه راز تا دهد قلب گمرهان پرواز
من شنیدم نیامده هرگز یک دلی پر غم از کرانه تو باز
ناصر کسمایی نجف آبادی
8 مرداد 1396